English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4528 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
nostrum U دارویی که علاج هر درد باشد علاج هر چیز
better U بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
consummative U تکمیل کننده انجام دهنده
intoxicating U کیف دهنده ازخودبیخود کننده
assentient U قبول کننده رضایت دهنده
incorporator U تشکیل دهنده ترکیب کننده
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
indicative U خبر دهنده اشاره کننده
prolonger U تاخیر دهنده طولانی کننده
assigner U واگذار کننده انتقال دهنده
truster U نسیه دهنده توکل کننده
tractarian U چاپ کننده ویاانتشار دهنده
promoters U ترقی دهنده ترویج کننده
admissive U داخل کننده اجازه دهنده
promoter U ترقی دهنده ترویج کننده
polarizer U متضاد کننده قطبش دهنده
mover U پیشنهاد کننده تکان دهنده
adulterant U پست تر کننده استحاله دهنده
assignor U واگذار کننده انتقال دهنده
developer U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
abstergent U شستشو دهنده ماده پاک کننده
developers U فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier U افزایش دهنده چند برابر کننده
intercurrent U مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving U تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
cure U علاج
remedying U علاج
cureless U بی علاج
remedy U علاج
remedies U علاج
cured U علاج
remedied U علاج
cures U علاج
colminator U تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
curative U علاج بخش
curability U علاج پذیری
curable U علاج پذیر
bootless U بی مصرف بی علاج
irremediableness U علاج ناپذیری
operable U قابل علاج
incurable U علاج ناپذیر
incurability U علاج ناپذیری
remediable U قابل علاج
acology U علم علاج
medicative U علاج بخش
remediless U علاج ناپذبر
azoth U علاج کلیه دردها
ischuretic U علاج حبس پول
incurably U بطور علاج ناپذیر
panaceas U علاج عام اسقولوفندریون
panacea U علاج عام اسقولوفندریون
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
contra indicate U راه علاج راجوردیگرنشان دادن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
The remedy may be worse than the disease. <proverb> U گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
acute dose U دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
a stitch in time saves nine <proverb> U علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
mending U بهبودی
betterment U بهبودی
amelioration U بهبودی
recruital U بهبودی
mend U بهبودی
recuperation U بهبودی
amendment U بهبودی
health U بهبودی
recvery U بهبودی
well-being U بهبودی
melioration U بهبودی
it is past cure U از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
to gain in nealth U بهبودی یافتن
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
pull round U بهبودی یافتن
recvperate U بهبودی یافتن
remission U بهبودی بیماری
improve U بهبودی دادن
to pull round U بهبودی یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
incurable U بهبودی ناپذیر
snapback U بهبودی سریع
improving U بهبودی دادن
meliorator U بهبودی بخش
recovery U بهبودی بازیافت
recuperating U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
recover U بهبودی یافتن
pickup U بهبودی یافتن
recuperative U بهبودی بخش
improved U بهبودی دادن
improves U بهبودی دادن
recoveries U بهبودی بازیافت
to bring through U بهبودی دادن
convalescent U در حال بهبودی
recovers U بهبودی یافتن
settling rounds U گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
snapback U سریعا بهبودی یافتن
gain U بهبودی یافتن رسیدن
gains U بهبودی یافتن رسیدن
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
gained U بهبودی یافتن رسیدن
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
mends U رفو کردن بهبودی یافتن
mended U رفو کردن بهبودی یافتن
mend U رفو کردن بهبودی یافتن
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
convalesce U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
an incorrigible person U کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognosis U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognoses U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
water cure U علاج بااب معالجه بااب
anarthritic U علاج نقرس دوای نقرس
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
cures U شفا دادن بهبودی دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
cured U شفا دادن بهبودی دادن
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
toasters U سرخ کننده برشته کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1اجزای تشکیل دهنده سازمان
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com